محل تبلیغات شما

من خیلی خستم...



انگار کسی نیست. انگار هیییییچ کس نیست. وقتی اینهمه غم تلمباره که کسی درک نمیکنه. وقتی شونه ای برای گریه نیست. انگار افتاده باشی روی مریخ. تک و تنها. باید نفس بکشی توی هوای خودت. باید سربذاری رو شونه های خودت. تیم سرخت قربانی حماقت بازیکناش بشه و التهابت و عشقت بشه بغض و عقده و زخم. چقدر تنهایی روحی سخته. بااینکه همه هستن. آدمای باخود و بیخود اما درک کن هیچکس. حتییییی 1 نفر. همه فقط ادا. امشب با 3 نفر دعوا کردم.
استرس قصد نداری مدتی باهم قهر کنیم؟ مدتی کات کنیم؟ مدتی همو نشناسیم؟ چون خیلی خستم. خیلی خط خطی ام. اجازه بده رفرش بشم. اجازه بده کمی جون بگیرم. مثل الان که تنم از استرس مبهم های فردا دردی انقباضی گرفته که نفسمو سنگین کرده. انگار که با سطل از چاه شش های من نفس رو با طناب میکشن بالا.همون قدر سنگین.همون قدر تدریجی. استرس تا کی با هم دوستیم؟ کاش بگی.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی روستای پنج پیکر ماشین سازی چمران